فرم روانشناسی
با عرض سلام و آرزوی توفیق برای شما دوست گرامی، پرسشنامه ها صرفاً جهت انجام پژوهش علمی ( پایان نامه کارشناسی ارشد) تهیه شده است و اطلاعات  شما کاملاً محرمانه خواهد بود. لذا خواهشمند است در پاسخگویی به سؤالات دقت لازم را به عمل آورید و هیچ سؤالی را بدون پاسخ نگذارید. سعی کنید پس از خواندن دقیق هر سؤال، بلافاصله و بدون اینکه به فکر فرو روید، مقابل گزینه مورد نظر را علامت بزنید.
لطفا به سوالات ستاره دار * حتما پاسخ دهید.
استاد راهنما: دکتر رضا جوهری فرد www.rayanpsyclinic.com 
دانشجو: شکوه زاده درویش
سپاس فراوان از پاسخگویی شما
خواهشمند است مارا در این پژوهش یاری بفرمایید.
Sign in to Google to save your progress. Learn more
لطفا جنسیت خود را مشخص کنید. *
بازه ی سنی خود را مشخص کنید. *
آيا طبق نظر پزشک متخصص گوارش/داخلی شما مبتلا به سندروم روده ی تحریک پذیر(آی بی اس) هستید؟ *
۱-اگر فردی که من عاشقش هستم بخواهد برخی از کارهای مورد علاقه اش را بدون حضور من انجام دهد، میپذیرم و مشکلی ندارم. *
من انجام کاری را تا زمانی ادامه  میدهم که بصورت کامل تمام شود. *
من میدانم برای انجام وظایف و مسئولیت های مهم خودم توانایی لازم را دارم *
من در حین انجام کار به راحتی تمرکزم را از دست میدهم حتی اگر اتمام آن کار برایم واقعا مهم باشد. *
احساس میکنم تاکنون زندگی خودم را خوب مدیریت کرده ام و به این سبب احساس خوبی دارم. *
ترجیح میدهم هیچ تعهدی و نگرانی نسبت به افراد نداشته و آزاد و رها باشم. *
من با فردی غیر از اعضای خانواده، تجربه عشق و دوست داشتن داشته ام. *
وقتی به آینده فکر میکنم، احساس خوشبینی دارم. *
وقتی فرد نیازمندی را میبینم، تا جایی که بتوانم کمک میکنم *
دریافته ام که نظراتم در اغلب موارد تحت تاثیر دیگران است. *
من واقعا نمی دانم برای ورود به جامعه به چه مهارتها و توانایی هایی نیاز است. *
به نظر میرسد که نمی توانم برای آنچه که قبلا در زندگی انجام داده ام خودم را ببخشم. *
در بسیاری از فعالیت هایی که مستلزم استفاده از توانایی ها و مهارتهایم است درگیر می شوم. *
فکر نمیکنم تاکنون فردی را به غیر از افراد خانواده ام دوست داشته باشم و عشق بورزم. *
وقتی اوضاع برایم مناسب نمی شود، بیشتر به امور مثبتی فکر میکنم که در زندگی ام اتفاق افتاده اند. *
من واقعا نمی دانم چه چیزی از زندگیم میخواهم. *
وقتی اطلاع می یابم که فردی دچار مشکل شده است، واقعا احساس توجه و مراقبت به وی دارم. *
هر گاه به فردی تعهد داشته باشم به تعهدم عمل میکنم *
از بسیاری جهات، کنترل و شناخت لازم را نسبت به اینده ام دارم. *
نمی توانم نقشی بغیر از انچه که واقعا هستم را بازی کنم. *
واقعا نمیتوام خودم را برای کمک به افراد دیگر به زحمت بیندازم. *
من واقعا نمی دانم در اینده چه اتفاقی برایم خواهد افتاد. *
اگر فردی که عاشقش هستم بخواهد برخی از فعالیت های مورد علاقه ی خود را با فرد دیگری انجام دهد واقعا نمی پذیرم *
من واقعا دوست دارم حتی اگر متحمل قبول ریسک هم باشم، برای نیل به اهدافم تلاش کنم. *
من علاقه ای به صرف انرژی خیلی زیاد جهت نیل به اهدافم ندارم. *
من به آینده بدبین هستم و  خودم را برای اتفاقات بد اماده میکنم. *
چنین احساسی دارم که هیچ کنترلی بر روی زندگی آینده ام ندارم *
وقت به آینده ام نگاه میکنم برنامه های قطعی و مطمئنی را برای خودم متصور هستم. *
حتی زمانی که شانس زیادی برای انجام موفقیت امیز یک کار دارم معمولا نمیتوانم انجام ان را شروع کنم. *
بغیر از خانواده و دوستان بسیار نزدیکم، درباره ی نیازها و کمبودهای افراد دیگر نگرانی ندارم *
شاید مشکلات و سختی هایی در آینده پیش رویم باشند اما سعی خواهم کرد با آنها مواجه شوم. *
وقتی از انجام کاری باز می مانم با انرژی و مشتاقانه به دنبال انجام کار دیگری هستم. *
کار یا فعالیتی که خودم انتخاب کرده ام مصمم هستم که انجام دهم. *
وقتی به یک دوست توجه دارم و به وی کمک میکنم، این توجه و مراقبت معمولا به یک رابطه ی متعهدانه ختم نمی شود *
من توانایی هایی دارم که قادرم میکند در موقعیت های خاص بسیار مفید و موثر باشم. *
برخی اوقات احساسم طوری است که گویا نمی توانم رفتارهایم را کنترل کنم. *
من معتقد به داشتن صداقت در ارتباطاتم هستم. *
وقتی رابطه ام با فردی نزدیک می شود، انرژی ام برای پیگیری اهداف و فعالیت های موردعلاقه ام کمتر می شود. *
برایم فرقی نمی کند که وضعیت کنونی چقدر بد است، چون میدانم وضعیت بهتر می شود. *
ترس، مانع از تلاش برای رسیدن به اهدافم میشود. *
واقعا نمی دانم به چه چیزهایی اعتقاد دارم. *
وقتی در شرایط سختی هستم به ندرت این فکر به ذهنم خطور می کند که اوضاع مساعد تر خواهد شد. *
وقتی به گذشته می اندیشم، احساس غم و افسوس دارم. *
خیلی نگران بهتر کردن امورات زندگیم نیستم چون احساس میکنم هیچ وقت بهتر نخواهند شد. *
من قادرم تا اهداف واقع بینانه ای برای خودم داشته باشم. *
حتی اگر فردی که خوب نمی شناسمش از من انتظار کمک داشته باشد برای وی وقت می گذارم. *
به حد کافی در گیر مسائل خودم هستم و به سختی میتوانم نگران مشکلات دیگران باشم. *
برایم سخت است که نقش یا هدف خاصی در زندگیم داشته باشم. *
از اینکه آینده برایم چه ارمغان خواهد آورد هیچ ترسی ندارم. *
هیجانی نسبت به آینده ندارم. *
به ندرت در یک فعالیت نقش شروع کننده دارم و معمولا از دیگران پیروی میکنم. *
نادیده گرفتن آلام و دردهای دیگران برایم سخت است. *
من از افراد مهم و باورهای مهم زندگیم پاسداری و حمایت میکنم. *
فارغ از اینکه من چه کاری انجام میدهم، هیچ چیز تفاوتی نخواهد کرد. *
هیچ وقتی برای درگیر شدن در مشکلات دیگران ندارم. *
من می پذیرم که در زندگی ام اشتباهاتی داشتم. *
وقتی فردی را دوست دارم بصورت مساوی به ارتباطمان متعهد می شویم. *
وقتی امور بر و حسب انتظار من پیش نمیرود این حس در من پیش می آید که همه چیز را رها کنم. *
دوست دارم تلاش کنم و وقایع را خودم رقم بزنم. *
هرچند من و دوستانم در برخی از موارد با هم تعارض داریم اما همچنان با یکدگیر دوست هستیم. *
خیلی ها توانمندتر و قوی تر از من هستند. *
حتی اگر برخی موارد احتمال شکست هم وجود داشته باشد اگر بخواهم کاری را انجام بدهم تمام تلاشم را خواهم کرد. *
وقتی برای انجام کاری که علاقه ندارم وسوسه می شوم این توانایی را دارم که مقاومت نمایم. *
از انجام کاری که ممکن است مستلزم صرف وقت و انرژی زیادی باشد، اجتناب میکنم. *
ایجاد ارتباط  با دیگران برایم آسان است. *
مشکل به خودم اجازه میدهم به دیگران وابسته باشم. *
در روابطم اغلب نگرانم که طرف مقابل واقعا دوستم نداشته باشد. *
آنقدر که من دوست دارم به دیگران نزدیک شوم، دیگران به اندازه ی من  تمایل به این ارتباط ندارند. *
دوست دارم به دیگران متکی باشم. *
از اینکه کسی به من نزدیک شود ناراحت نمی شوم. *
فکر میکنم وقتی به دیگران احتیاج دارم هیچ وقت در دسترس نیستند. *
از اینکه به مردم نزدیک باشم راحت نیستم. *
در روابطم اغلب نگرانم که طرف نخواهد ارتباطش را با من نگه دارد. *
وقتی احساساتم را به دیگران نشان می دهم، میترسم که آنها همین احساس را درباره من نداشته باشند. *
در ارتباطاتم اغلب از خود می پرسم آیا طرف مقابل واقعا به من توجه دارد. *
به راحتی میتوانم با دیگران روابط دوستانه نزدیک برقرار کنم. *
وقتی کسی خیلی با من صمیمی می شود عصبی می شوم. *
میدانم وقتی که به دیگران نیاز داشته باشم، آنها در دسترس خواهند بود. *
دلم می خواهد به مردم نزدیک شوم اما میترسم به من صدمه بزنند. *
فکر میکنم که مشکل است آدم کامل به دیگران اعتماد کند. *
اغلب مردم می خواهند با من صمیمی تر از آن حدی بشوند که من احساس راحتی میکنم. *
مطمئن نیستم که بتوانم به افرادی تکیه کنم که به هنگام نیاز در دسترس باشند. *
من از کمک کردن به دیگران احساس رضایت میکنم و اگر این فرصت از دست برود غمگین میشوم *
قادرم تا پیدا شدن فرصتی مناسب برای حل یک مشکل آن را از ذهنم بیرون کنم. *
از طریق انجام کاري سازنده و خلاق مثل نقاشی یا ساختن وسایل چوبی با اضطرابم کنار میآیم *
قادرم براي هر آنچه که انجام میدهم دلایل خوبی پیدا کنم *
تقریباً به سادگی قادرم خودم را بخندانم *
مردم تمایل دارند با من بد رفتاري کنند *
اگر کسی به من حمله کند یا مرا فریب دهد و پولم را سرقت کند ترجیح میدهم به او کمک شود تا این که تنبیه گردد *
مردم میگویند که من واقعیتهاي ناخوشایند را نادیده میگیرم، گویی که اصلاً وجود نداشته اند *
من با خطرات به گونه اي برخورد میکنم که گویی سوپر من هستم *
به خاطر این که میتوانم افراد را سرجایشان بنشانم (روي آنها را کم کنم) به خودم میبالم *
اغلب وقتی چیزي مرا آزار میدهد به طور تکانه اي و غریزي، بدون فکر عمل میکنم *
وقتی اوضاع برایم خوب پیش نمیرود از نظر جسمانی بیمار میشوم و احساس کسالت میکنم *
من شخصی بازدارنده هستم (در برابر دیگران خودم را بیش از حدکنترل میکنم) *
من از رویاهایم (خیالپردازيهایم) بیش از زندگی واقعی ام لذت میبرم *
من داراي استعدادهاي خاصی هستم که به من اجازه میدهد زندگی بی دردسري داشته باشم *
وقتی که اوضاع بر وفق مرادم پیش نمیرود همیشه دلایل مشخصی وجود دارد *
آنچه در خیالپردازي هایم انجام میدهم، بیش از کاري است که در زندگی واقعیم انجام میدهم *
من از هیچ چیز نمیترسم. *
گاهی فکر میکنم که فرشته ام و گاهی نیز تصور میکنم که شیطان هستم *
احساس صدمه یا آسیب مرا آشکارا پرخاشگر میکند *
من همیشه احساس میکنم که یک آشنا، شبیه به یک فرشته نجات، نگهبان من است *
تا جایی که میدانم مردم یا خوب هستند یا بد *
اگر رئیسم از من عیب جویی کند ممکن است در کارم اشتباهی مرتکب شوم یا کارم را خیلی کند انجام دهم تا عیب جویي اش را تلافی کنم *
من کسی را میشناسم که کاملاً صادق و درستکار است و میتواند هرکاري را انجام دهد *
اگر احساساتم مزاحم کارم شوند میتوانم آنها را نادیده بگیرم (بر روي آنها سرپوش بگذارم.) *
من معمولاً میتوانم جنبه هاي مفرح و خنده دار یک وضعیت ناگوار و دردناك را ببینم (در کنار چیزهاي دردناك میتوانم جنبه هاي جالبی را نیز دریابم.) *
وقتی مجبورم کاري را که دوست ندارم انجام دهم، سردرد میگیرم *
من اغلب با افرادي که حقشان است از دستشان عصبانی باشم، خیلی خوب رفتار میکنم *
دنیا با من سرناسازگاري ندارد *
هرگاه قرار است با مشکلی مواجه شوم سعی میکنم راجع به ابعاد (کم و کیف) آن فکر کنم و راههاي مقابله با آن را بیابم *
پزشکان هرگز نمیفهمند که ناراحتی من چیست *
هرجایی که از حقم دفاع میکنم، به خاطر رك بودنم از دیگران عذرخواهی میکنم *
وقتی که افسرده یا مضطرب هستم با غذا خوردن حالم بهتر میشود *
اغلب به من گفته میشود که احساساتم را نشان نمیدهم *
اگر بتوانم از قبل پیشبینی کنم چه چیزي ناراحتم میکند، بهتر میتوانم با آن کنار بیایم *
هر چه هم شکایت و یا گله کنم فرقی نمیکند چون هرگز پاسخ رضایتبخشی دریافت نمیکنم *
در موقعیت هایی که تکان دهنده به نظر میرسند، اغلب هیچ احساسی ندارم *
براي رهایی از افسردگی و اضطراب به طور افراطی به وظایف و کارهاي محوله ام متوسل میشوم *
در شرایط بحرانی علاقه مندم با کسانی دوست شوم که مشکلات یا نیازهایی شبیه من داشته باشند *
اگر افکار خصمانه اي داشته باشم احساس میکنم لازم است کاري براي جبران آن انجام دهم *
Submit
Clear form
This content is neither created nor endorsed by Google. Report Abuse - Terms of Service - Privacy Policy