میلون MCMI
Sign in to Google to save your progress. Learn more
نام ونام خانوادگی    سن   شماره تماس *
1-  اخيرا، حتي صبح ها احساس ضعف و بي حالي مي کنم. *
2- براي قوانين و مقررات احترام زيادي قائلم ، زيرا از حقوق افراد حمايت مي کنند. *
3. به قدري از انجام دادن کارهاي مختلف لذت مي برم، که نمي توانم تصميم بگيرم ، کدام يک را اول انجام بدهم.
*
4. بيشتر وقت ها احساس ضعف و خستگي مي کنم
*
5. چون فکر مي کنم آدم بزرگ و مهمي هستم برايم مهم نيست که ديگران در مورد من چه فکري مي کنند.
*
6. ديگران به اندازه کافي قدر کارها و زحمات مرا نمي دانند
*
7. اگر خانواده ام به من زور بگويند احتمالا عصباني مي شوم و در برابر خواست آنها مقاومت مي کنم.
*
8. مردم پشت سرم در مورد قيافه و رفتارم حرف مي زنند و مسخره ام مي کنند.
*
9. اغلب اگر کسي اذيتم کند به شدت از او انتقاد مي کنم.
*
10. به ندرت تحت تاثير چيزي قرار مي گيرم.
*
11. هنگام راه رفتن نمي توانم تعادلم را حفظ کنم.
*

12. به آساني و به سرعت احساساتم را بروز مي دهم.
*
13. استعمال مواد مخدر اغلب مرا به دردسر مي اندازد.
*
14. گاهي اوقات با خانواده ام بسيار تند و خشن برخورد مي کنم.
*
15. خوشي هاي من دوام چنداني ندارند.
*
16. من آدمي خيرخواه و فروتن هستم.
*

17. در نوجواني به خاطر رفتار بدي که در مدرسه داشتم دچار دردسرهاي فراواني مي شدم.
*
18. از ارتباط نزديک با ديگران مي ترسم، زيرا ممکن است رسوا شوم و مسخره ام کنند.
*
19. دوستاني را انتخاب مي کنم که بدي هايم را به من گوشزد کنند.
*
20. اغلب از دوره کودکي افکار غم انگيزي به خاطر دارم.
*
21. من ارتباط با جنس مخالف را دوست دارم.
*
22. بسيار دمدمي مزاج هستم، دايم نظرات و احساساتم را تغيير مي دهم.
*
23. هرگز مصرف مواد مخدر، مشکل جدي در کارم به وجود نياورده است .
*
24. چندسالي است که احساس مي کنم در زندگي شکست خورده ام.
*
25. نمي دانم چرا اغلب دچار پشيماني و احساس گناه مي شوم.
*
26. ديگران نسبت به قدرت من حسادت مي کنند.
*
27. اگر حق انتخاب داشته باشم ترجيح مي دهم تنها کار کنم.
*
28. فکر مي کنم نظارت و کنترل دقيق بر اعضاي خانواده ام لازم و ضروري است
*
29. ديگران مرا آدمي گوشه گير و منزوي مي دانند.
*
30. اخيرا دلم مي خواهد چيزها را بشکنم.
*
31. من با جذابيت خودم مي توانم توجه هر فرد خاصي را به خودم جلب کنم.
*
32. من هميشه دنبال اين هستم که دوستان جديددي پيدا کنم و با افراد تازه اي نشست و برخاست کنم.
*
33. اگر کسي از من انتقاد کند فورا خطاها و عيب هاي او را بيان مي کنم.
*
34. تازگي ها به کلي خرد شده ام.
*
35. اغلب از انجام کار دست مي کشم، زيرا مي ترسم آن را درست انجام ندهم.
*

36. اغلب خشم و عصبانيتم را بروز مي دهم و بعد پشيمان مي شوم.
*
37. گاهي قدرت حس کردن را در بعضي از قسمت هاي بدنم از دست مي دهم.
*
38. من بدون توجه به اين که انجام کاري چه اثري بر ديگران دارد کارم را انجام مي دهم.
*

39. مصرف مواد مخدر ممکن است عاقلانه نباشد ولي در گذشته حس مي کردم به آن احتياج دارم.
*
40. من آدم آرام و ترسويي هستم.
*

41. اغلب احمقانه و بي مقدمه رفتار مي کنم به طوري که بعدا مرا به دردسر مي اندازد.
*
42. هرگز کسي را که از من سوء استفاده کرده نمي بخشم، يا موقعيت دردناکي را که تحمل کرده ام فراموش نمي کنم.
*

43. اغلب بعد از آن که حادثه برايم اتفاق افتاد احساس ناراحتي و تنش مي کنم.
*

44. اکثر اوقات احساس افسردگي و ناراحتي وحشتناکي دارم.
*
45. هميشه سعي مي کنم ديگران را از خود خشنود کنم حتي اگر از آنها بدم بيايد.
*
46. در مقايسه با ديگران ، هميشه کمتر به مسائل جنسي علاقه نشان داده ام.
*
47. وقتي اتفاق بدي مي افتد، احساس گناه مي کنم.
*
48. از خيلي وقت پيش، صلاح خود را در اين ديده ام که با ديگران کمتر رابطه داشته باشم.
*
49. از بچگي مواظب بودم کسي سرم کلاه نگذارد.
*

50. از آدم هايي که خيال مي کنند هر کاري را مي توانند بهتر از من انجام دهند متنفرم.
*
51. وقتي حوصله ام سر برود ، دوست دارم به کار پر هيجاني دست بزنم.
*
52. اعتياد من مشکلاتي براي من و خانواده ام به وجود آورده است.
*
53. تنبيه هرگز مانع انجام کاري که دوست دارم نشده است.
*
54. بارها بي دليل ، شادي و هيجان بيش از حد به من دست داده است.
*
55. چند هفته است که بي دليل احساس خستگي و فرسودگي مي کنم.
*
56. مدتي است که هيچ کاري را درست انجام نمي دهم و به اين دليل شديدا احساس گناه مي کنم.
*
57. فکر مي کنم آدمي اجتماعي و خونگرم هستم.
*
58. اخيرا بسيار کم رو و خجالتي شده ام.
*
59. براي روزهاي تنگدستي پس انداز مي کنم.
*
60. من به اندازه ديگران در زندگي شانس ندارم.
*
61. دائم افکار و انديشه ها ، در ذهنم موج مي زنند و رهايم نمي کنند.
*
62. چند سالي است که از زندگي کاملا دلسرد و نااميد شده ام.
*
63. چند سالي است که افراد زيادي در مورد زندگي خصوصي ام جاسوسي مي کنند.
*
64. نمي دانم چرا ولي گاهي حرفهاي بد مي زنم، صرفا براي اين که ديگران را رنجيده خاطر کنم.
*
65. در سال گذشته، بيش از 30 بار بر فراز اقيانوس اطلس پرواز کرده ام.
*

66. در گذشته اعتياد به مواد مخدر باعث شده شغلم را از دست بدهم.
*

67. فکر هاي مهمي در سر دارم که مردم اين زمانه آن را نمي فهمند.
*
68. اخيرا مجبورم بدون دليل در مورد چيزي مکررا فکر کنم.
*

69. از اکثر موقعيت هاي اجتماعي دوري مي کنم زيرا مي ترسم مردم از من انتقاد کنند يا مرا طرد کنند.
*
70. بيشتر وقت ها فکر مي کنم شايسته موفقيت هايي که نصيبم شده است نبوده ام.
*
71. اغلب وقتي تنها هستم، احساس مي کنم کسي کنارم نشسته که ديده نمي شود.
*
72. اغلب به ديگران اجازه مي دهم تصميم هاي مهمي برايم بگيرند.
*
73. احساس بي هدفي مي کنم و نمي دانم در زندگي به کجا مي روم.
*
74. ظاهرا نمي توانم بخوابم و بعد از خواب هم به اندازه قبل از خواب خسته ام.
*
75. اخيرا خيلي عرق مي کنم و کلافه ام.
*
76. پيوسته فکرهاي عجيبي به سرم مي زند کاش مي توانستم از شر آنها خلاص شوم.
*
77. برايم مشکل است که بر هوس مشروب خواري خود غلبه کنم.
*
78. حتي وقتي بيدارم متوجه آدم هايي که دور و برم هستند، نمي شوم.
*
79. من اغلب اوقات افسرده و غمگين هستم.
*
80. پيدا کردن دوست برايم کار ساده اي است.
*
81. از سوء استفاده اي که در کودکي از من شده شرمنده ام.
*
82. هميشه نگرانم که کارهايم خوب برنامه ريزي و تنظيم باشد.
*
83. ظاهرا اغلب خلق و خويم از روزي به روز ديگر تغيير زيادي مي کند.
*
84. مي ترسم ريسک کنم و چيزهاي جديد را امتحان کنم.
*
85. سوء استفاده کردن از کسي که خود اجازه چنين کاري را مي دهد عيب نمي دانم.
*
86. مدتي است غمگين و گرفته ام و نمي توانم از اين حالت خلاص شوم.
*

87. اغلب از ديدن آدم هايي که کند کار مي کنند عصباني مي شوم
*
88. در مهماني ها هيچوقت گوشه گير نيستم.
*
89. من آن چه اعضاي خانواده ام انجام مي دهند را زير نظر دارم تا بدانم به چه کسي مي توان اعتماد کرد.
*
90. گاهي در برابر مهرباني مردم دستپاچه و عصباني مي شوم.
*
91. استعمال مواد مخدر باعث درگيري خانوادگي برايم شده است.
*
92. اکثر اوقات تنها هستم و اين تنهايي را ترجيح مي دهم.
*
93. بعضي از اعضاي خانواده ام مي گويند که خودخواه هستم و فقط به خودم فکر مي کنم.
*
94. مردم خيلي راحت مي توانند نظرم را عوض کنند حتي اگر تصميم نهايي خود را گرفته باشم
*

95. بيشتر وقت ها به ديگران دستور مي دهم و آنها را عصباني مي کنم.
*
96. قبلا ديگران به من گفته اند که به خيلي چيزها بيش از حد، شور و علاقه نشان داده ام.
*
97. بهتر است آدم زود بخوابد و زود بيدار شود.
*
98. احساس من نسبت به افراد مهم زندگي ام اغلب بين محبت و نفرت در نوسان است.
*
99. در جمع و موقعيت هاي اجتماعي هميشه مضطرب و کلافه ام.
*
100. من هر روز مشروب مي خورم
*
101. قبول دارم که مسئوليت هاي خانوادگي را جدي نمي گيرم ، ولي بايد آن ها را جدي بگيرم.
*
102. از همان کودکي بتدريج رابطه خود را با واقعيت از دست داده ام.
*
103. افراد آب زيرکاه اغلب سعي دارند کاري را که من انجام داده ام يا فکرش از من بوده است را به اسم خودشان تمام کنند.
*
104. من نمي توانم شادي زيادي تجربه کنم چون احساس مي کنم لياقتش را ندارم.
*
105. علاقه چنداني به دوست پيدا کردن و رفاقت ندارم.
*

106. بارها در زندگيم وقتي شاد بودم و فعاليت زيادي داشتم حالت افسردگي به من دست داده است.
*
107. اشتهايم را به کلي از دست داده ام و بدخواب هستم.
*
108. من از تنهايي و بي کسي و از اين که به خودم متکي باشم مي ترسم.
*
109. خاطره يک تجاوز وحشتناک در گذشته، دائم فکر مرا پريشان مي کند.
*
110. در سال گذشته عکس من روي جلد مجله هاي زيادي چاپ شد.
*
111. ظاهرا علاقه ام را به اکثر فعاليت هاي لذت بخش مثل رابطه جنسي از دست داده ام.
*
112. در يکي دو سال گذشته بسيار غمگين و دلسرد بوده ام.
*
113. يکي دوبار با قانون مشکل داشته ام.
*
114. بهترين راه اجتناب از اشتباه ، تجربه داشتن است.
*
115. مردم به خاطر کاري که انجام نداده ام، به من تهمت مي زنند.
*

116. اکثر اوقات عادت دارم برخي از مردم را اذيت کنم.
*
117. گاهي مردم فکر مي کنند من عجيب و غريب صحبت مي کنم و صحبت هاي من براي آنها غريب و نا آشناست.
*
118. دوره هايي در زندگي من وجود داشته است که قادر به خريد مواد مخدر نبوده ام.
*
119. مردم تلاش دارند مرا بگيرند چون فکر مي کنند من ديوانه ام.
*
120. من هرکاري لازم باشد انجام مي دهم تا فردي که دوستش دارم مرا ترک نکند.
*
121. يکي دوبار در هفته پرخوري مي کنم.
*

122. فکر مي کنم تمام فرصت هاي خوبي که برايم پيش آمد را از دست داده ام.
*
123. هيچ وقت نتوانستم از احساس غم و اندوه رهايي يابم.
*

124. وقتي تنها و دور از خانه هستم اغلب احساس اضطراب و هراس مي کنم.
*
125. گاهي مردم از دست من عصباني مي شوند زيرا فکر مي کنند من زياد حرف مي زنم يا تند صحبت مي کنم.
*
126. امروزه اکثر افراد موفق ، يا خوش شانس اند يا کلاه بردار.
*
127. من نمي خواهم با ديگران رابطه نزديک پيدا کنم چون مطمئنم به من علاقه مند مي شوند.
*

128. بدون علت مشخصي احساس افسردگي مي کنم.
*
129. بعد از سال ها همچنان در مورد حادثه اي که واقعا زندگي ام را تهديد مي کرد، خواب هاي وحشتناک مي بينم.
*
130. توان انجام کارهاي روزمره ام را ندارم.
*
131. وقتي به کمک احتياج دارم الکل مي نوشم.
*
132. من از فکر کردن در مورد اين که چگونه در کودکي مورد سوء استفاده قرار گرفته ام متنفرم.
*
133. حتي وقتي همه کارها خوب پيش مي رود دائم نگرانم، بزودي حادثه بدي اتفاق خواهد افتاد.
*
134. وقتي حادثه بدي در زندگي ام اتفاق مي افتد گاهي احساس ناتواني مي کنم و تقريبا ديوانه مي شوم.
*
135. واقعا از تنهايي و درماندگي و از دست دادن حمايت نزديکانم که من به آنها وابسته ام، مي ترسم.
*
136. مي دانم که پول زيادي براي مواد مخدر خرج کرده ام.
*
137. هميشه قبل از شروع انجام کاري، بايد اطمينان پيدا کنم که آن کار در آن مدت محدود تمام مي شود.
*
138. مي دانم که مردم پشت سرم صحبت مي کنند.
*
139. من در گرفتن عفو و بخشش ديگران مهارت دارم.
*
140. مي دانم که برايم نقشه کشيده اند.
*
141. احساس مي کنم که بيشتر مردم افکار پست و زشتي در مورد من دارند.
*
142. اغلب احساس تنهايي و پوچي مي کنم.
*
143. گاهي بعد از غذا خوردن خودم را مجبور به استفراغ مي کنم.
*
144. من معتقدم که همه را خوشحال مي کنم و ديگران مرا به خاطر کارهايي که انجام مي دهم و حرف هايي که مي زنم تحسين مي کنند.
*
145. دائم نگران کسي يا چيزي هستم.
*
146. هميشه بي جهت فريب مي خورم، به ويژه وقتي کسي خودش را برتر از من نشان مي دهد.
*
147. دائم افکار اضطراب برانگيز به ذهنم مي آيد.
*
148. در زندگي ام چيزهاي کمي وجود دارد که واقعا مرا خوشحال کند.
*
149. وقتي به سرنوشت دردناکي که در گذشته داشته ام فکر مي کنم  احساس ناکامي کرده و به مرگ مي انديشم.
*
150. از اين که خيلي زود بيدار مي شوم و ديگر نمي توانم بخوابم ناراحتم.
*
151. من هرگز قادر به ابراز احساساتم نيستم چون در نظر مردم ارزشي ندارم.
*
152. من مشکل اعتياد دارم و تلاشم براي کنارگذاشتن آن ناموفق بوده است.
*
153. عده اي تلاش مي کنند افکارم را کنترل کنند.
*
154. قبلا تلاش کرده ام خودم را بکشم.
*
155. من گرسنگي مي کشم تا از همين هم که هست لاغر تر شوم.
*
156. نمي دانم چرا برخي از مردم به من مي خندند.
*
157. در ده سال گذشته هيچ ماشيني نديده ام.
*
158. از آدم هايي که مرا لمس مي کنند شديدا مي ترسم چون فکر مي کنم آنها ممکن است به من صدمه بزنند.
*
159. چون آن ها از توانايي هاي فوق العاده من خبردارند مي خواهد مرا دستگير کنند.
*
160. دائم فکرم درگير حادثه اي است که برايم اتفاق افتاده است.
*
161. ظاهرا کاري مي کنم که ديگران فکر کنند مي خواهم به خودم صدمه بزنم.
*
162. اغلب آن قدر غرق افکارم مي شوم که متوجه نمي شوم اطرافم چه مي گذرد.
*
163. مردم به من مي گويند لاغر هستم ، اما من احساس مي کنم خيلي چاقم.
*
164. وقايع هولناک گذشته دائم به فکر و خواب من مي آيند.
*
165. من به جز اعضاي خانواده ام هيچ دوستي ندارم.
*
166. من اغلب کارهايم را سريع انجام مي دهم و در مورد چيزهايي که بايد انجام دهم فکر نمي کنم.
*
167. من به گونه اي حمايت دوستانم را جلب کرده ام که ديگران نمي توانند از من سوء استفاده کنند.
*
168. اغلب به وضوح چيزهايي مي شنوم که مرا ناراحت مي کند.
*
169. من هميشه براي نزاع با ديگران خودم را مجهز نگه مي دارم زيرا از برخورد تندشان مي ترسم.
*
170. من هر کار را چند بار انجام مي دهم . گاهي به خاطر کاهش نگرانيم و گاهي به خاطر اين که مطمئن شوم حادثه بدي اتفاق نمي افتد.
*
171. تازگي ها به طور جدي به اين فکر افتاده ام که به زندگيم خاتمه دهم.
*

172. مردم مرا آدمي منظم و مقرراتي مي دانند.
*
173. وقتي به حادثه دردناکي که سالها پيش برايم اتفاق افتاد فکر مي کنم دچار ترس و اضطراب مي شوم.
*
174. اگر چه من از دوست پيدا کردن مي ترسم ولي مايلم دوستان بيشتري داشته باشم.
*
175. واقعيت اين است که مردم مي خواهند با من دوست شوند تا مرا خرد کنند.
*
Submit
Clear form
Never submit passwords through Google Forms.
This content is neither created nor endorsed by Google. - Terms of Service - Privacy Policy

Does this form look suspicious? Report